زیره به کرمان بردن! قدمت 5000 ساله زیره

بررسی قدمت استفاده از زیره و ضرب المثل زیره به کرمان بردن
قدیمیترین شواهد استفاده از زیره به 5000 سال قبل از میلاد برمیگردد. مصریان باستان 7000 سال پیش از زیره سبز در مومیایی کردن فراعنه در کنار بادیان و مرزنجوش استفاده میکردند. زیره به عنوان یک ادویه باستانی، نقشی مهم در تمدن مصر باستان ایفا میکرده است.
اما سابقه کشت زیره در کرمان به طور دقیق مشخص نیست. اما از نخستین منابعی که به کشت زیره در این منطقه اشاره کرده، کتاب «حدود العالم من المشرق الی المغرب» است. در این کتاب آمده: «و از وی {=کرمان} زیره و خرما و شکر و پانیذ خیزد» (ص 126).
در فرهنگ آنندراج نیز درباره زیره چنین میخوانیم: «تخمی معروف که به عربی کمون خوانند. بهترین آن زیره کرمانی است و گوشت بزان کرمان به از بلاد دیگر است، که اغلب به زیره چرند. معجونی که جزو اعظم آن زیره باشد معجون کمونی خوانند.»

زیره در شعر فارسی: از ناصرخسرو تا ضربالمثل «زیره به کرمان بردن»
در گنجینه ادب فارسی، اشارات ظریف و پرمعنایی به گیاهان و ادویهجات مختلف وجود دارد. یکی از این موارد، “زیره” است که به ویژه در ارتباط با کرمان، خاستگاه اصلی آن، جایگاه ویژهای یافته است. این مقاله به بررسی حضور زیره در اشعار شاعران و ریشه ضربالمثل مشهور «زیره به کرمان بردن» میپردازد.
زیره در شعر شاعران
شاعران بزرگ فارسیزبان، از زیره در اشعار خود به عنوان نمادی از ارزش، اصالت و گاه بیفایده بودن برخی اقدامات، استفاده کردهاند. در ادامه، نمونههایی از این اشعار ذکر میشود:
- ناصرخسرو قبادیانی:
- نکند با سُفها مرد سخن ضایع / نان جو را که دهد زیره کرمانی؟
- چه کنی دنیا بیدین و خرد زیراک / خوش نباشد بینان زیره و آویشن
- بُسحاق اَطعِمه:
- و آن خطّ خورد زیره کرمان غباروار / بر عارض کلیچه چه درخور نوشتهاند
ضربالمثل «زیره به کرمان بردن»: ریشه و مفهوم
در گذشته، کرمان به عنوان مرکز تولید زیره، شهرت فراوانی داشت. کاروانها و تجار، این محصول ارزشمند را از کرمان به سایر نقاط حمل میکردند. با توجه به این واقعیت، بردن زیره به کرمان، اقدامی بیمعنی و عبث تلقی میشد.
این مفهوم، به شکل ضربالمثل «زیره به کرمان بردن» متبلور شد و به معنای انجام دادن کاری بیهوده و بیحاصل، یا تلاش برای ارائه چیزی به کسی که خود در آن زمینه متخصص است، به کار میرود.
انعکاس ضربالمثل در اشعار
شاعران نیز از این ضربالمثل در اشعار خود بهره بردهاند تا مفاهیم مورد نظر خود را به شکلی ملموستر و جذابتر بیان کنند:
- انوری:
- همی چه گفتم گفتم که زیره و کرمان // همی چه گفتم گفتم که بصره و خرما
- سنایی:
- عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند /// به سر تو که همه زیره به کرمان آرند
- طغرائی:
- از پریشانی خود با سرزلفش سخنی // خواستم گفت ولی زیره به کرمان که برد
نتیجهگیری
زیره، این دانه معطر و ارزشمند، نه تنها در آشپزی و طب سنتی جایگاه ویژهای دارد، بلکه در فرهنگ و ادب فارسی نیز به عنوان نمادی از ارزش، اصالت و گاه بیهودگی، حضور پررنگی داشته است. اشعار شاعران و ضربالمثل «زیره به کرمان بردن» گواهی بر این مدعا هستند.
خواص بی نظیر زیره کوهی را اینجا مشاهده کنید